.: “ما در”د :.

ساخت وبلاگ

به نام خدا

مچ ضعیفی دارم.

واسه خاطر ورزش نکردن نیست. چون وقتی یاس رو که باردار بودم، تازه از ورزش دست کشیده بودم و بدنم هنوز آماده بود، ولی وقتی پتوش رو بافتم و اون مچ درد رو گرفتم، و پشت مچم یه برآمدگی در اومد، دیگه خوب نشد. 

اوایل ازدواج هم سر باز کردن یه شیشه ترشی و چلوندن یه حوله، اینطوری شده بودم ولی خودش زود خوب شد، ولی پتوی یاس بدجور مچم رو انداخت.

بعد از به دنیا اومدنش که تا مدتها وزنی نداشت. دیگه 6 ماهش بود که دست راستمم دچار همون اتفاق داشت می شد که یهو نمی دونم چطور شد متوقف شد و خوب شد تا این بار....

خیر سرم گفتم یه تحولی در زندگیم بدم و یه هنر جدید یاد بگیرم و شروع کنم به کار دوباره. 

موتیف بافی رو شروع کرده بودم و عالی پیش می رفتم که یه بار یهو دستم بدجور تیر کشید. بعد تو اون هفته یه جا مجبور شدم یاس رو با دست راستم و کالسکه رو با دست چپم (از ترس دزدیدن بچم، یا کمک کردن مردم، یا هر مزخرف دیگه ای که می خواید حساب کنین) یکجا، از چندین پله بیارم پایین. بعدم باز و بسته کردن هر روز چند باره قمقمه سفت یاس سادات و کارهای ساده ای مثل این، دوباره داغونم کرده. 

این بار وحشتناک تر از هر بار دیگه. انقدر که تو رختخواب نتونم راحت و بی درد، دست چپم رو زیر بالشتم ببرم، یا دو دستی گوشی موبایل رو دست بگیرم و چت کنم، یا دست بزنم، یا وقتی نشستم بهش تکیه بدم، یا دست زیر چونه بزنم، یا راحت متن تایپ کنم و یا های ساده دیگه.

فردا وقت دکتر دارم و همش نگرانم بگه "تنها راهش اینه که ببندی و کار نکنی". آخه چطوری؟؟؟

همش امیدوارم برام آزمایش بنویسه و بفهمم یکی دوتا عنصر کم دارم و با خوردن چندتا قرص تقویتی خوب بشم.

ولی درد امونم رو بریده. وحشتناکی این بار اینه که تو مچ نمونده. به آرنج و کتف و گردن هم راه پیدا کرده و هیچ زمانی حالش خوب نیست.

Rate this post

جدیدترین خبرها...
ما را در سایت جدیدترین خبرها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sii khabarha بازدید : 149 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1396 ساعت: 8:08