با تمام شدن مرحلهی اول نمکشو، باید بگویم صعود کردن به مرحلهی بعد با یک متن ضعیف کاملاً برایم قابل پیشبینی بود. اما به هر حال دلم میخواهد یک مونونقد ( :دی ) داشته باشم بر متن خودم:
چیزی که من از اول میدانستم این بود که من طنزنویس قابلی نیستم. با خودم که تعارف ندارم، شاید فقط نصف شرکت کنندهها را میشناختم و خوب میدانستم که از نصفِ آن نصف توانایی طنزپردازی کمتری دارم.
اولین نکتهی منفی کار من این بود که برایش وقت زیادی نگذاشتم. در واقع نتوانستم که بگذارم و همین هم شد که بعداً هم مجبور شدم یکی دوتا اصلاحیه برای سناتور بفرستم (برای آخریش مجبور شدم کلّی هم ریش گرو بگذارم!) اما باز هم متن آنی نشد که میخواستم.
دومین نکتهی منفی کار من این بود که نتوانستم ایدهی مورد نظرم را که در مورد «تبانی گلبول سفید و سناتور برای تقلب در مسابقه» بود را خوب در متن بگنجانم. در متن اولیهام اسم خودم را در متن آورده بودم که در مدت کم باقی مانده سناتور پیام داد نمیتوانم این متن را منتشر کنم و اسمت را حذف کن. متن را ویرایش کردم اما حذف کردن اسمم متن را ناقص، مبهم و گنگ کرد.
سومین مورد منفی نوشتهام زور زدن بیش از حدّم برای خنداندن مخاطب بود که اثر عکس گذاشت. اتفاقی که تا حدی میدانستم خواهد افتاد اما در عین حال چارهای هم نداشتم. خب آدم وقتی استعداد کاری را ندارد مجبور است زور بزند! اینطوری بود که متن طولانی شد و کلّی از شوخیها آبکی و حشو از آب درآمدند.
نکتهی منفی دیگر اینکه متن پایان جالبی نداشت. یکی دو پاراگراف آخر متن خیلی موثرند اما متن من آخرش از قسمتهای میانیاش بیمزهتر بود. نه تنها یک شوک خندهدار به مخاطب وارد نمیکرد، بلکه متاسفانه کاملاً قابل پیشبینی و کسلکننده شد. با اطمینان میگویم اگر وقت بیشتری گذاشته بودم و یک پایانبندی خندهدار و غیرقابل پیشبینی برای متنم تدارک میدیدم، متنم میتوانست یکی دو درجه بالاتر از یک متن ضعیف باشد.
اما از نکات مثبتش هم بگویم.
سبک نوشتهی من (نمیدانم، اگر بشود اسمش را سبک گذاشت) با تقریباً اکثر شرکت کنندهها متفاوت بود. یک حالت بینابین میان داستان، فیلمنامه و یک روایت طنز. این تفاوت را از قبل پیشبینی میکردم و خودم هم دلم میخواست همینطور باشد.
راستش خود ایدهاش هم تا حدی متفاوت بود. برخلاف بیشتر شرکتکنندهها که خاطره تعریف کرده بودند، من با محوریّت خودِ مسابقه یک داستان ساختم. هرچند قرار بود داستان تبانی گلبول سفید با سناتور باشد، اما آخرش شد داستان دسیسهی سناتور برای تقلب در مسابقه.
البته میدانم لزوماً متفاوت بودن یک اثر به معنای خوب بودنش نیست. یک نویسندهی خوب با کلیشهایترین موضوعات یک متن خوب و یک نویسندهی ضعیف با نوترین ایدهها یک متن ضعیف مینویسد... اما خودم این تفاوت را دوست داشتم. اگر در مراحل بعدی هم شرکت کنم، هر چند دیگر سراغ این سبک نمیروم اما میدانم نوشتهام از نظر ساختاری با بقیهی نوشتهها متفاوت خواهد بود.
نکتهی مثبت بعدی متن ، استفاده از شخصیتی بود که قطعاً همهی شرکتکنندهها و تماشاچیهای مسابقه میشناختند؛ سناتور تِد. من از جنبهی طنز و فان یک شخصیت شناخته شده برای خندهدار کردن متن خودم استفاده کردم که خب، فکر کنم بیشتر نظرات مثبت را به خاطر همین قضیه به متن جلب کردم. توصیف کلبهی سناتور تِد و ترکیب عناصر وبلاگی با ویژگیهای شخصیت مجازی او را خودم نمکینترین بخش متنم میدانم.
فعلاً همینها به ذهنم میرسد.
این را هم بگویم، الان چند روزی است به اتفاق دوستانم در سفریم و احتمالاً تا پنج روز دیگر هم طول بکشد. الان هم که میبینید نیمفاصله دارم به خاطر این است که یک کافینت پیدا کردم آمدم این متن نیمه آماده را کامل و منتشر کنم! :)) خیر سرم قرار بود یک سفر تنهایی به اصفهان داشته باشم، اما دوستانم به کلّی برنامهام را عوض کردند! انگار اصفهان و رستوران شهرزادی که میرزا قولش را داده به تعویق افتاد. :)
یادم باشد یک سفرنامه هم بنویسم که سفر جالبی است! فقط خدا کند مانع شرکتم در مرحلهی دوم نمک شو نشود!
همین.
منتظر باشید. :)
جدیدترین خبرها...
ما را در سایت جدیدترین خبرها دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : sii khabarha بازدید : 222 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1396 ساعت: 21:04