.: پلاسکو :.

ساخت وبلاگ

به نام خدا

با صدای تلفن از خواب بیدار شدم. همسر بود. من و من کنان گفت که پلاسکو غرق آتیشه. 

فکر می کردم پلاسکوهای پلاستیک فروشی محل، منظورشه. وقتی آدرس درست داد تازه متوجه شدم. البته بازم خیلی مهم نبود برام. تا وقتی که گفت تلویزیون داره نشون میده. و زدم شبکه خبر. و دیدم و تلفن رو قطع کردم. و چند دقیقه بعد ...

یک سال گذشت...


پی نوشت:

امروز هم همسر شیفته. سر حادثه ای که رفته بودن سر ساعت یکی از بچه ها گفته، 

"پلاسکو ریخت..."

سکوت طولانی...

Rate this post

جدیدترین خبرها...
ما را در سایت جدیدترین خبرها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sii khabarha بازدید : 294 تاريخ : شنبه 30 دی 1396 ساعت: 19:08